!!بازم خـط خـطی کردم این منـه لعنتـی
|
|
آدما وختی به من میرسن احساس میکنن خیلی مهربونن!!!.....مهربونی از شما نیس این منم که خیلی بداخلاقم!!!
از آدمای مهربون متنفرم...آدمای مهربون فکر میکنن همیشه همه چیز باید خوب باشه....آدمای مهربون درکم نمیکنن...آدمای مهربون از زندگیه من از درد من هیچی نمیدونن و به مشکلات واقعیه زندگیم میگن داستان....آدمای مهربون داغونم میکنن...واسه آدمای مهربون من بداخلاقم...واقعا آدمای مهربون اگه جای من بودن اگه شرایط منو داشتن بازم مهربون میشدن؟؟...همیشه آدمای مهربون با حرفاشون حاله بدم رو بدتر میکنن ....آدمای مهربون نمیدونن وختی حرفاشون رو میشنوم دلم میخواد بمیرم.....نمیدونم چرا این آدمای مهربون هر وخت حالشون بده و دلشون میگیره میان پیشه منه نفرت انگیز درد و دل میکنن....آدمای مهربون از من متنفرن !!! از این همه احساسه تنفر این همه آدم مهربون ﺧﺴﺘــــــــــﻪ شدم .... ﺧﺪﺍﯾـــــــــــــﺎ میگن تو مهربونی یعنی تو هم از من متنفری؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان: ...هر کس
![]() ساعت0:25---15 فروردين 1392
...عجب
سلام باران جان مطالبتو که خودنم یکمی یاد مشکلات خودم افتادم . به منم سر بزن مرسی گلم
![]() برچسبها: |